سلام دوست دارم اولین رمانم را در این وبلاگ بذارم،امیدوارم همه ازش راضی باشن.
خب بریم واسه خلاصه رمان:
در مورد دختری به اسم ملینا است که 19 سالشه،بعد از دو سال پشت کنکور موندن موفق میشه پزشکی سراسری قبول بشه اما انگیزش واسه سخت تلاش کردنش که بتونه پزشکی سراسری قبول بشه چیه؟؟اونم تو یک شهر خاص،چرا میخواسته حتما تو اون شهری که از خونشون و شهرشون دوره قبول بشه بره؟؟در حالی که میتونست تو دانشگاه شهر خودش بره،چرا باید با این وجود که عاشق خانوادش هست و دور بودن ازشون واسش سخته میخواسته بره اون شهر دور؟؟؟
برای این که بتونید جواب این سوال ها را بدست بیارید دعوتتون میکنم به خواندن رمانم.
خیلی خوش حالم میکنید وقتی که رمانم را میخونید نظراتتون را بنویسید تا بتونم بهتر بنویسم،و همینطور تشکر میکنم از کسانی که وقتشونو میذارن تا رمانمو بخونند.
با تشکر